دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 6955
تعداد نوشته ها : 6
تعداد نظرات : 5
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

استراتژی چیست؟                    مرکز پرورش خلاقیت های ذهنی استان تهران

استراتژی (Strategy) برگرفته ازعبارت استراتاگوس لاتین به معنی «هنر سرداران» در اتخاذ تصمیمات موفقیت­آمیز در شرایط جنگی است. تعبیری که دهه 60 میلادی از حوزه­های سیاسی و نظامی به حوزه کسب و کار (Business) و تجارت پانهاد و تأثیر قابل‌توجهی درقوت گرفتن رقابت و پیروزی پاره­ای از شرکت­های چالاک گذارد. رقابت‌پذیری نه فقط در سطح بنگاه­ها، بلکه در سطح ملی نیز مطرح می­شود و مبنایی است برای توسعه‌یافته­گی یا توسعه نیافتگی کشورها.

استراتژی به عقیده بسیاری از صاحب‌نظران، حاصل خلاقیت استراتژی‌پردازان است و نمی‌توان برنامه دقیقی برای خلق و ایجاد استراتژی تنظیم کرد. اصولاً هدف اصلی برنامه‌ریزی استراتژیک، ایجاد چارچوبی برای شناخت و درک مسأله و زمینه‌سازی برای خلق استراتژی است. در برنامه‏ریزی استراتژیک، محور اصلی، توجه به رقابت است و تلاش می‏شود با درک توانایی‏های سازمان از یک ‏سو و تحولات محیطی از سوی دیگر، جهت‏گیری کلان سازمان در عرصه رقابت تدوین و نهادینه شود.

منبع: سایت مرکز پرورش خلاقیت های ذهنی استان تهران مرکز پرورش خلاقیت های ذهنی استان تهران مرکز پرورش خلاقیت های ذهنی استان تهران مرکز پرورش خلاقیت های ذهنی استان تهران مرکز پرورش خلاقیت های ذهنی استان تهران مرکز پرورش خلاقیت های ذهنی استان تهران مرکز پرورش خلاقیت های ذهنی استان تهران مرکز پرورش خلاقیت های ذهنی استان تهران مرکز پرورش خلاقیت های ذهنی استان تهران مرکز پرورش خلاقیت های ذهنی استان تهران

دسته ها :
پنج شنبه پنجم 1 1389

برادر         مرکز پرورش خلاقیت های ذهنی استان تهران


تامی کوچولو، به‌تازگی، صاحب یک برادر شده‌بود و مدام اصرار می‌کرد که او را با برادر کوچکش، تنها بگذارند.

پدر و مادر می‌ترسیدند تامی هم مثل بیشتر بچه‌های چهار،پنج‌ساله به برادرش حسودی کند و به او آسیب بزند. به همین دلیل به او اجازه نمی‌دادند با نوزاد، تنها بماند، اما در رفتار تامی، هیچ نشانی از حسادت دیده نمی‌شد. با نوزاد، مهربان بود و اصرارش برای تنهاماندن با او، روزبه‌روز، بیشتر می‌شد.

بلاخره پدر و مادرش، به او اجازه دادند. تامی، با خوش‌حالی، به اتاق نوزاد رفت و در را پشت سرش بست. تامی کوچولو به‌طرف برادر کوچکش رفت. صورتش را روی صورت او گذاشت و به‌آرامی گفت: «داداش کوچولو! به من بگو خدا چه شکلیه؟ من کم‌کم داره یادم می‌ره!»

منبع: مرکز پرورش خلاقیت های ذهنی استان تهران  مرکز پرورش خلاقیت های ذهنی استان تهران مرکز پرورش خلاقیت های ذهنی استان تهران مرکز پرورش خلاقیت های ذهنی استان تهران مرکز پرورش خلاقیت های ذهنی استان تهران مرکز پرورش خلاقیت های ذهنی استان تهران مرکز پرورش خلاقیت های ذهنی استان تهران

دسته ها :
پنج شنبه پنجم 1 1389
X